我越是逃离,却越是靠近你

640-96

一千零一面镜子

我越是逃离
却越是靠近你
我越是背过脸
却越是看见你我是一座孤岛
处在相思之水里
四面八方
隔绝我通向你一千零一面镜子
转映着你的容颜我从你开始
我在你结束1993年

作者 / [伊朗]埃姆朗·萨罗希
翻译 / 穆宏燕
选自 / 《埃姆朗·萨罗希诗歌选》

هزار و یک آینه

هرچه بیشتر می گریزم
به تو نزدیکتر می شوم
هر چه رو برمی گردانم
تو را بیشتر می بینم
جزیره ای هستم
در آب های شیدایی
از همه سو
به تو محدودم.
هزار و یک آینه
تصویرت را می چرخانند
از تو آغاز می شوم
در تو پایان می گ

عمران صلاحی

 

逃离,却无法背弃;隔绝,却难以回避。一首只字未提“爱”字的诗,每个字都在讲述同一件事:有时候,爱,是步步紧逼的命运,更是无法熄灭的信仰。它看似轻率地到来,却携带着足以致命的力量。在它所构建的秩序里,或许无需缘由,但也从不盲目。

一千零一面镜子,转映着“你”的容颜,也折射出“我”明澈的心。坠落或飞翔,毁灭或重生,不在于“你”是人或是神,而取决于海水何时退却,孤岛何时连接大陆,爱何时可以言说,“你”,何时可以面对。

荐诗 / 楚歌
2016/07/15

发表评论